آرامشگاه

جوان کامکار ، نیما تقوی، این جا بیدار است. ۱۳۶۰ تا هنوز

آرامشگاه

جوان کامکار ، نیما تقوی، این جا بیدار است. ۱۳۶۰ تا هنوز

ببین جهان چگونه کرده است راست!

در آخرین روزهای یک دوره از زندگی ام هستم. نه موسیقی، نه فیلم، نه نوشتن. تنها صدای سوتی را در سکوت می‌شنوم که آن هم نمی‌گذارد تکلیف  را با خودم روشن کنم. به خانه‌ای می‌روم تا تنها زندگی کنم. اتاق‌ها رنگ شده اما هنوز خانه خانه نیست. باید کف و پرده پوش شود بوی تینر هم برود و تمام فکرهایی که همان گاهی هم کافی ست تا مثل خوره تمام چیزهای دوست داشتنی ام را بخورند. در همین روزهای آغاز سال ۸۷ پرونده‌نیما بسته  می شود تا نیمای دیگری بیاید. امیدوارم با خیالی آسوده‌تر نه آنطور که مارکس گفت کمونیسم مرد، کمونیسم زنده است و نه آنگونه که سعید حجاریان جای کمونیسم را با اصلاحات عوض کرد. به گمانم می‌شود خراش‌ها و خراشیدگی ها را ترمیم کرد. مثل دیوارهای خانه‌ی جدیدم که یک هفته با خمیر بتونه به جانشان افتادیم تا صاف شوند. اگر صاف صاف هم نشدند بهتر که شده‌اند. مثل جای بعضی از این تعمیر‌های روی دیوار که در زیر نور کمی پیدا هستند. می‌خواهم به خانه‌ی نو بروم  در روزهایی که مسلمانان از فیلم فتنه که ندیده‌اند، بسیار خشمگینند، مارادونا پیراهنش را برای احمدی نژاد امضا کرده و فرستاده. رویش نوشته: با مهر برای مردم ایران. درست مثل علی خدایی که کتاب‌هایش را همیشه اینطور امضا می کند: با مهر علی خدایی. دلم برای مهربانی‌هاش تنگ شده. مارادونا در چهره‌ی رییس جمهور ما وجنات فیدل را دیده است و خواب نما شده که به ایران بیاید تا ما را از شر امپریالیسم برهاند. دوست دارم از بعضی چیزها بگذرم، از بعضی فکرها و از بعضی آدم‌ها. می خواهم یکبار هم که شده خواب اقاقی ها را بمیرم تا بفهمم خواب اقاقی ها را مردن یعنی چه.بوی بهار نارنج می‌خواهم در کف دریا که خواب باشم تا موج‌ها ماسه ها را بشورند.

کنار ناخون هام رنگی شده

برای رنگ زدن درو دیوار خانه‌ حتمن لازم نیست موسیقی خارجی گوش کنید. فاز ویگن و هایده  بیشتر است. البته به جاست که هنگام کار مسایل ایمنی رعایت شود وگرنه ممکن است به جای یاسی، رنگ یکی از اتاق‌ها بنفش شود و  حال به جای استخوانی، کرم و شما مجبور می‌شوید که دوباره رنگ بخرید تا دیگران فکر نکنند کور رنگی دارید. دست کم اگر هم خواستید کاری کنید الکل دوز پایین مصرف کنید تا رنگ پلاستیک رو با روغنی اشتباه نگیرید. در پایان آرزو می کنم مشروبات الکلی هم مثل شطرنج که زمانی در  سرزمین عجایب ممنوع بود آزاد شود، همچنین حجاب اجباری و نفس کشیدن از دهان کسی که دوستش داریم و نگاه کردن به  غروب خورشید در ساحل انزلی که مرد و زن مایو به تن دارند و رقصیدن تا طلوع خورشید در ساحل بوشهر با کسانی که دوستشان دارید. گور پدر هر کس زندگی را سخت که نه زهر کرد به کام نسل من.

ویگن گوش می کنم.

مست عطر بهارنارنج های شریر شیراز

هفتم فروردین تا ۱۰ روز بعد. عطر بهار نارنج. می خوام زمینو دندون بگیرم.