دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیمنیست در کس کرم و وقت طرب میگذردخوش هواییست فرح بخش خدایا بفرستارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر استگل به جوش آمد و از می نزدیمش آبیمیکشیم از قدح لاله شرابی موهومحافظ این حال عجب با که توان گفت که ما | | سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیمچاره آن است که سجاده به می بفروشیمنازنینی که به رویش می گلگون نوشیمچون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیملاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیمچشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیمبلبلانیم که در موسم گل خاموشیم |