آرامشگاه

جوان کامکار ، نیما تقوی، این جا بیدار است. ۱۳۶۰ تا هنوز

آرامشگاه

جوان کامکار ، نیما تقوی، این جا بیدار است. ۱۳۶۰ تا هنوز

مرا تو بی سببی نیستی!

 

book

قفسه‌های کتابخونه‌ی من از همین قفسه‌های سیمی هست که زور چندانی هم برای نگه داشتن تعداد زیادی کتاب ندارند. زمانی نه چندان دور یکی از بهترین تفریحاتم این بود که وقتی برای فکر کردن( نه چیز دیگه) روی تخت دراز می‌کشم به قفسه‌های کتابخونه‌م نگاه کنم و کتاب‌ها رو خیلی ذهنی مرور کنم.  اما چند وقتی‌ی که به دلیل کمبود جا کتاب‌ها خیلی غمگین روی هم تلمبار شدن. مطمئنم اگر خواب می‌دیدم هر شب کابوس همین کتاب‌ها بود که می‌خواستند انتقامشون رو بگیرن. اما خارج از بحث خواب دیدن یک شب احساس کردم که کتابخونه‌ام میخواد خودشو بندازه روم مثل بختک. لحظه‌ای هم خشکم زد. فکر کنم توی تاریکی با هم چشم تو چشم هم شدیم( با روح کتاب‌ها). بگذریم این گذشت تا ۳ شب پیش یکی از قفسه‌ها شکست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد