آرامشگاه

جوان کامکار ، نیما تقوی، این جا بیدار است. ۱۳۶۰ تا هنوز

آرامشگاه

جوان کامکار ، نیما تقوی، این جا بیدار است. ۱۳۶۰ تا هنوز

برگشتم

رفتم شمال پیش آرش. خیلی وقت بودم که اینطور از خودم آزاد نشده بودم. یک روز انزلی بودم. جزصبح که رفتیم بازار ماهی خریدیم و شب که یک ساعتی  رفتیم تا اسکله بقیه توی خانه ماندیم. اما من گمون می کنم که هیچ وقت سفر به این خوشی نرفتم. بگذریم از آتش شومینه و کباب و مرغ و ماهی و مشروب ظهر و شراب شب و دیدن دوستام و راحت کنار هم بودن و شیطنت های فِندرخان و ... یک چیز خوب وجود داشت. یک گوشه‌ی امن و پُر نور. باز هم می‌رم. به زودی. 

نظرات 1 + ارسال نظر
حسن دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:44 ب.ظ http://BoghzeEshgh.blogfa.com

واقعا لذت بخش بود ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد