آرامشگاه

جوان کامکار ، نیما تقوی، این جا بیدار است. ۱۳۶۰ تا هنوز

آرامشگاه

جوان کامکار ، نیما تقوی، این جا بیدار است. ۱۳۶۰ تا هنوز

دیدار با شوالیه

ردیف بالا، از چپ براست: سیمین بهبهانی، مهدی اخوان ثالث، ابوالحسن نجفی، اسماعیل نوری علا، محمدعلی و شهرزاد سپانلو 

 

 

ردیف بالا، از چپ براست: سیمین بهبهانی، مهدی اخوان ثالث، ابوالحسن نجفی، اسماعیل نوری علا، محمدعلی و شهرزاد سپانلو

نشسته: نعمت آذرم، حسن پستا، محمود مشرف آزاد تهرانی 1359

 

سلام  شهرزاد سپانلوی عزیز!
چند سال پیش  که پدرتان تشریف آورده بود شیراز. بعد از سخنرانی توی راهروی تالاردیدم به طرف من می آید. نخواستم مزاحم شوم فقط سری تکان دادیم و هر دو کنار آبخوری ایستادیم. کسی نیامد و سکوت فضا را سنگین کرده بود.
خواستم چیزی بپرسم. گفتم الان همه  سر و کله شان پیدا می شود تا از شعر و ترجمه حرف بزنند. سئوال های کاربردی تری به ذهنم رسید: از خونه تون چه خبر آقای سپانلو؟ از شهرزاد ؟
آقای سپانلو نگاهی به من کرد که کجا -شاید- همدیگر را دیده ایم؟
10 دقیقه ای با هم حرف زدیم از خانه، شما و چیزهای دیگر.
آخرش هم خداحافظی کردیم و این شد اولین دیدار من با پدر حضرتعالی.
همون روز من نتیجه گرفتم اگر کسی شوالیه هم باشه، می شه احوال دخترشو بلافاصله بعد از سلام ازش پرسید.
شهرزاد سپانلو

نظرات 3 + ارسال نظر
محمودی شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:20 ب.ظ

این اخوان چه تو کف سیمینه.

رافونه یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ق.ظ http://rafouneh.blogsky.com

از اون لباس عروس ها پوشیده که همه دختر ها آرزو دارن بپوشند
بعد که می پوشند پشیمون می شن درش میارن

کامیار دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:42 ب.ظ

واست دعا میکنم با شهرزاد تنها بشی و بگی :
شوالیه کجاست؟
خونتون راه فرار داره؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد