-
میلاد نور مبارک باد
دوشنبه 30 مهرماه سال 1386 17:51
تنها بدنها به هم عادت میکنند. چارهای نیست. اما بعضی از عادتها زیاد باب طبع نیستند. تولد دوستم بود که یلداهه بهش میگه جوج. دوستم و دوست دارم اما هنوز نمیدونم که توهم خوشبختی داره یا واقعن خوشبخته. دونستنش سخته. بعد از مدتها قبیلهای برای خودم پیداکردم. من قبیلهام رو دوست دارم. راستی تولدت مبارک!
-
نسیان
شنبه 28 مهرماه سال 1386 18:20
سلام ... یادم رفت!
-
...
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 11:05
مرگ من روزی فرا خواهد رسید. فیلم زندگی من را دیدم. با بازی مایکل کیتن و نیکولیدمن. فیلم رو دوست دارم. چون مدتهاست به سطر اول این یادداشت فکر میکنم و دیگر این که خیلی از فیلمهایی که سالهای بعد ساخته شدهاند وامدار این فیلم هستند. مرگ من روزی فرا خواهد رسید.
-
تفلسف
یکشنبه 22 مهرماه سال 1386 13:03
حالا که نیستی دنیا آنقدر کوچک شده که از من حتا دوتا ردپا را تحمل نمیکند.
-
لبِ لعل گزان فرانسوی
سهشنبه 17 مهرماه سال 1386 19:48
لب لعلی گزیدهام که همه خفه! در تاریخ بنویسند درسی شود برای آیندگان!
-
هومر و اخلاق
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 13:20
فکر نکنم هیچ کجای این هفته آرامش داشته باشد. از شنبه خیلی تلخ شروع شده تا امروز که از بانک زنگ زدند و گفتند چکی که فکر میکردم به تاریخ فرداست رو اشتباه فکر کردهام و باید پول به حساب بریزم حالا از کجا؟ دیشب خانوادهی سیمپسونها رو دیدم. در ابتدای فیلم هومر - بزرگ خاندان سیمپسون- در اعتراض به دیدن فیلمی که قبلن از...
-
جاودانگی
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 17:29
این روزها که سرگردانی چاشنیِ بلاتکلیفی شده، صبح ها ورزش میکنم. هر چقدر حسِ نوشتن هست حس خوندن نیست و هر چقدر حس چای خوردن فوران می کنه از قهوه فراری شدهام که طپش قلبم خود به خود بالاست.چند شب پیش توی کافه منتظر دوستی نشسته بودم. دیدم که از اون دست خیابون داره مییاد. یاد اگنس افتادم در جاودانگی. همون موقع طرح یک...
-
کابوسهایی برای واقعیت
دوشنبه 9 مهرماه سال 1386 17:37
یکی از دوستان قول داد که آرامشگاه را به فضایی بهتر و امن تر منتقل کند، البته پس از این که خط تلفناش وصل شد. امروز اما کِرم نوشتن سراغم آمده برای همین تا تلفن وصل شود و تا اساسکشی کنم، همین جا هستیم. دیشب آخرین فیلم دیوید لینچ را دیدم. اول فکر کردم کارگردان ادای لینچ را در آورده بعد فهمیدم که نه خود حضرت مذکور زحمت...
-
مهر و آغاز به کار مدارس و از این حرفا
سهشنبه 3 مهرماه سال 1386 12:23
دیدار با یک دوست قدیمی برای محیط آرامشگاه مفید است. فواید: ۱- نوشتن یک یادداشت جدید بعد از ۲ ماه. ۲- احساساتِ سینما پارادیزویی بعد از ۷ سال. ۳- دیدار اتفاقی در شب آشنایی پس از ۷ سال. ۴- ۳ ساعت حرف نو زدن با آشنای قدیمی. ۵- بقیه اش به خودم مربوطه. دیشب نه زندگی رو دیدم و دوستش داشتم. با ۲ نفر دعوا کردم. با چند نفر هم...
-
برگ نخست
شنبه 30 تیرماه سال 1386 03:06
آرامشگاه جایی برای خفتن نیست که حتا در خواب هم کابوسها امانت نمیدهند. گاهی جایی میخواهی بی دغدغه و دور از هیاهوی جهان که با چشمان باز نگاه کنی و بیاندیشی. جایی امن که میدانی به برکت آن که افتد و دانی، نداری. پس دور میشوی از آنچه داشته ای و نوشتهای تا شاید برگی نو، خاستگاهِ حرفی نو شود. باری از اینک در این...